*علت اینکه نسخه جدیدی با عنوان «انقلاب دوم» را استخراج کردید چه بود؟ آیا به عقیده شما بهتر نبود سریال جدیدی با تمرکز بر موضوع تسخیر لانه جاسوسی ساخته می شد؟
من در سال ۱۳۹۲ که نگارش فیلمنامه را شروع کردم انگیزه اصلی ام مسأله تسخیر لانه جاسوسی بود اما وقتی با مسئولان رسانه ملی وارد جلسات و گفتگو شدیم تأکید داشتند که ما باید قبل از نشان دادن مسأله تسخیر لانه جاسوسی به مخاطب نشان دهیم که آمریکایی ها چه توطئه و فتنه گری هایی داشتند که منجر به تسخیر لانه جاسوسی شد. خوشبختانه منابع خوبی از اسناد لانه جاسوسی موجود بود و ما توانستیم از این اسناد در راستای نگارش بهتر فیلمنامه بهره ببریم.
*آیا این اتفاق باعث تغییر تعداد قسمت های سریال هم شد؟
بله؛ روز اول قرار بود سریال تنها در ۱۳ قسمت ساخته شود اما با این نگرش جدید سریال به ۴۴ قسمت افزایش پیدا کرد. بالاخره از جایی که دوستان در رسانه ملی تمایل داشتند مجموعه کوتاه تری صرفا با موضوع تسخیر لانه جاسوسی داشته باشیم مسائلی مانند توطئه گنبد و کبکان و... حذف شد و ما روی کار تغییراتی دادیم به نوعی که انگار این سریال فصل دوم سریال است؛ در واقع ما گویی دو فصل سریال داریم یک فصل از پیروزی انقلاب تا اواسط تابستان ۵۸ و سپس از اواسط تابستان ۵۸ تا ۱۳ آبان؛ ما روی کار تدوین مجدد انجام دادیم و بیشتر روی قصه گویی متمرکز شدیم. در واقع ما در «انقلاب دوم» از مباحث تحلیلی کم کردیم و صرفاً روی قصه گویی متمرکز شدیم و نتیجه این شد که نسخه جدیدی خلق شد.
*آیا در تدوین مجدد راش های جدیدی را نیز استفاده کردید یا صرفاً از همان تصاویر پخش شده بهره گرفتید؟
بله به صورت جزئی این اتفاق افتاد و ما از راش هایی که وجود نداشت استفاده کردیم؛ بی تردید اگر ما دسترسی به راش ها نداشتیم به مشکل جدی می خوردیم. اما در کلیت چندان تغییری نداشتیم به جز آنکه به فراخور کار تیتراژ سریال هم عوض شد.
*به عقیده شما ضرورت تولید آثار سینمایی و تلویزیونی با رویکرد ضد استکباری در شرایط امروز دنیا که استکبارجهانی با تمام قوا مشغول به فتنه گری است تا چه میزان است و به عقیده شما چرا کمتر چنین آثاری در تلویزیون و سینما تولید می شوند؟
متأسفانه راجع به بسیاری از مقاطع انقلاب کم کاری شده که صراحتا باید بگویم بخشی از آن عمدی بوده است. در واقع شرایط به گونه ای است که هنرمندان و مسئولان کمتر سراغ این سوژه ها رفتند. البته این حوزه و این کارها مدعی زیادی دارد و مطالبات هم در این بخش گسترده است. تولید آثار استراتژیک این چنینی کاری سخت و پیچیده است و باید به تعبیر عامیانه پوست کلفت بود تا بتوان از پس آن برآمد؛ بدیهی است که باید بارها به این موضوعات با رویکرد و نگاه های مختلف پرداخته شود اما افسوس و دریغ که چنین کاری صورت نمی گیرد! به عنوان مثال زمانی که پس از حادثه طبس من فیلم و سریال «توفان شن» را در سال ۷۵ کار کردم انتظار داشتم پس از آن نیز کارهای دیگری با این موضوع ساخته شود، حتی در حاشیه یک فیلم یا سریال به آن پرداخته شود اما این اتفاق نیفتاد تا اینکه بنده پس از سال ها در سریال جدیدم دوباره این حادثه را آوردم و با رویکرد جدید و زاویه دید متفاوت به آن پرداختم. ما نباید فراموش کنیم که بعد از ساخت این فیلم بود که آمریکایی ها مجبور شدند به مسأله طبس بپردازند چرا که قبل از آن سعی داشتند این حادثه را در تاریخ مدفون کنند که آبروی شان در دنیا نرود! بعد از ساخت «توفان شن» بود که ده ها کتاب راجع به حادثه طبس نگارش شد و برای من جالب بود که در سطح جهانی بسیاری از هنرمندان شروع کردند و روی این موضوع کار کردند!
*متأسفانه در این سال ها جولان قشر شبه روشنفکر در سینما و تلویزیون و اثرگذاری آن ها در حوزه فرهنگ و هنر به مراتب بیشتر از هنرمندان انقلابی و حزب اللهی بوده؛ در واقع آن ها بودند که خط مشی فرهنگی و هنری کشور را ترسیم و تبیین کردند و روز به روز هم شرایط بدتر می شود؛ به عقیده شما دلیل این اتفاق چیست؟
تمام این اتفاقات برمی گردد به پایه گذاری های سیاست هایی که در دهه ۶۰ گذاشته شد. در سال ۶۲ وقتی تیم جدید روی کار آمد عامدانه به نوعی عناصر را کنار هم چیند که این اتفاق رخ دهد. در همان دوران بود که سینمای جشنواره ای یکی از ارزش های کشور شد و سینمای استراتژیک و انقلابی به فراموشی سپرده شد!
*بنده در این موضوع اندکی با شما اختلاف نظر دارم؛ چرا که اگر اندک تولیدات ارزشمند در حوزه سینما یا تلویزیون با محوریت مسائل استراتژیک از جمله انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و… تولید شده محصول دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ است و ما رسما طی یکی دو دهه اخیر است که به کرات شاهد تولید فیلم های سطحی نگر، پوچ، مبتذل، سیاه و… هستیم!
نکته اینجا است که اگر کاری هم در آن دوران شد ریشه در تلاش های فردی افراد داشت. در آن زمان دفاع مقدس اوج گرفته بود و بسیاری از فیلمسازان بنا بر اعتقادات شان شخصا به تولید این فیلم ها ورود می کردند و سیاست موجود حامی شان نبود! این اتفاق نیفتاد تا زمانی که بنده طی ۴ سال حضورم در رأس سازمان سینمایی تلاش کردم در سینما برگردیم به خط اصلی انقلاب! البته در همان روز تودیع و معارفه ام تأکید کردم که با ۴ سال نمی شود انتظار تحول اساسی داشت و بنده ۱۰ سال وقت می خواهم تا تغییرات بزرگی را در سینما به وجود آورم. اما بحمدالله در این ۴ سال کارهای استراتژیک و انقلابی ما افزایش پیدا کرد اما بعد از آن مدیران سینمایی دولت بعد پروژه های ما را عقیم و منهدم کردند با این هدف که نکند سنگ بنایی گذاشته شود تا خط اصلی آن ها را مخدوش کند. بنده باید صراحتا بگویم که ما گرفتار انحرافی هستیم که در آن روزگار بنیان گذاری شد و حالا به صورت تصاعدی بالاتر می رود. نکته اینجا است که الآن جریان مدیریت فرهنگی از این فاجعه مطلع نیستند اما شما به عنوان یک منتقد و خبرنگار سینمایی از آن مطلع هستید و در این خصوص تحلیل درست دارید! ضمنا بنده باید به این نکته اشاره کنم که متأسفانه در دوره های مختلف حتی اخبار سینمایی ما نیز در مسیر کار آن ها حرکت می کند و این اتفاق بسیار تلخ است!
*با این تفاسیر آیا شما امیدی به بهبود وضعیت فرهنگی و هنری کشور و تغییر مسیر و هم راستا شدن سینما و تلویزیون با آرمان های نظام و انقلاب اسلامی دارید؟
جنس کار فرهنگی و هنری با مهندسی متفاوت است. هر زمانی که اراده ها شکل می گیرد و هوشمندی حاصل شود می شود مسیر را درست کرد. یک سازه مهندسی که اشتباه بنا شده باید برای اصلاحش منهدم شود اما در کار فرهنگی انهدام به مفهوم مهندسی نیاز نیست و تنها کافی است تصمیم گرفته شود تا باورها و معرفت ها و سیاست گذاری ها را تغییر و اصلاح کنند؛ همین الآن می شود این نوع پروژه هایی که شما اشاره کردید حمایت مالی نشوند و در عوض پروژه ها با رویکرد درست وانقلابی حمایت مطلوب شوند. باید قاطعیت در حیطه مدیریت کلان فرهنگی وجود داشته باشد و باید سنگ بنایی گذاشته شود تا جلوی مسیر انحرافی در سینما و تلویزیون گرفته شود.
ارسال نظر